حوصله درس خوندن ندارم

[a.b]

سلام چند وقته حالم بده خیلی بد کسی نمیتونه درکم کنه حتی خودم نمیتونم کاری انجام بدم هر کار کوچیکی که میکنم ساعت ها بهش فکر میکنم نمیدونم چمه نمیدونم چرا ی ترس و دلهره افتاده به جونم دیگه واقعا نمیفهمم کوچک ترین حرفی که بهم میزنن سریع داغونم میکنه نمیفهم خودمو حالمو حتی وجودمو در هر ثانیه و هر لحظه دارم داغون میشم
نمیدونم چرا .................................................. .......................و حتی دیگه حوصله درس خواندن رو ندارم و دوست دارم ی جا بشینم در سکوت و خیره به ی چیز کوچیک تو دنیای خودم

[MAHDI-ALONE]

فقط دوباره شرو کن..فردا صب که از خواب پا میشی فک کن همون شخصیت همیشگیه قبلنایی...بگو بخند..لذت ببر...قوی باش...هدف دار و اینده نگر باش..که درس الانت باعث بدست اوردن پول میشه در اینده...که دو روز دیگه بچت که تو مدرسس از اینکه تو پدرشی(اگه پسری) خجالت نکشه..از اینکه پدرت وقتی تورو تو خیابون میبینه بهت افتخار کنه....اینکه هرجا میری خودتو قایم نکنی.....محکم باش....مرد باش....نذار حرف کسی روت اثر کنه..بعضی ادما اصلا در حدی نیستن تو بخوای تحت تاثیرش قرار بگیری..خودتو درگیر مسائل کوچیک و ریز زندگی نکن.دنیا هزار چیز مختلف داره پس دنیا و دیدتو گسترش بده........
در اخر دو چیزبهت میگم:
1=زندگی یکباره..کودکی..نوجوانی...جوا� �ی...همه ی اینا فقط یکباره..همونطور که الان خاطرات کودکیتو دوس داری ..طوری زندگی کن که بعد ها که گذشت خاطرات الانتو دوس داشته باشی...ضرر نکن..از زمان بیشترین سود رو ببر
2=گرگ باش...ارتش یه نفره..تو همه چی بدون نیاز به کسی و چیزی پیروز شو..

[farokh]

سلام چند وقته حالم بده خیلی بد کسی نمیتونه درکم کنه حتی خودم نمیتونم کاری انجام بدم هر کار کوچیکی که میکنم ساعت ها بهش فکر میکنم نمیدونم چمه نمیدونم چرا ی ترس و دلهره افتاده به جونم دیگه واقعا نمیفهمم کوچک ترین حرفی که بهم میزنن سریع داغونم میکنه نمیفهم خودمو حالمو حتی وجودمو در هر ثانیه و هر لحظه دارم داغون میشم
نمیدونم چرا .................................................. .......................و حتی دیگه حوصله درس خواندن رو ندارم و دوست دارم ی جا بشینم در سکوت و خیره به ی چیز کوچیک تو دنیای خودم

برای رهایی از آشفتگی افکار بهترین راه حل استفاده از نوشتنه چون تاثیر زیادی در کنترل این آشفتگی داره

بهتره وقتی رو با دوستی خوب برای پیاده روی و تفریح در روز قرار بدید تا از این انزوا و تنهایی بیرون بیایت

در این مورد میتونید با این شماره مشاوره تلفنی داشته باشید

021-22354282

روزگار ما، بسیاری از افراد را در خانه هایشان حبس کرده تا به جای دیدن واقعی آدم ها، از میان دالان های دنیای مجازی برای همدیگر شکلک بفرستند و خوش باشند.

ما در فضای مجازی بسیار «قربون صدقه» هم می رویم و جملات محبت آمیز می گوییم اما آیا این کمی از حس محبت خواهی انسانی را جبران می کند؟

آمار کسانی که در همین فضای مجازی احساس تنهایی می کنند، نشان می دهد که جواب این سوال منفی است.


دنیای ما به دو شیوه انسان ها را تنها و افسرده کرده است. در اینجا حتی شاید بتوانید تنها و بی کس را یکی تصور کنید.

در برخورد اول، توان فکر کردن را از ما می گیرد و اجازه نمی دهد به گفتگوی درونی با خودمان بپردازیم، از خودمان انتقاد کنیم،

گاهی به تشویق خودمان بپردازیم و خلاصه اینکه انسان های مستقلیباشیم.


از طرف دیگر، ارتباط های ما را محدود کرده است. شما به سادگی می توانید به این نتیجه برسید که آدم های نسل های قبل، دوستان کمتری داشتند

و همین دوستان کم را به خود بسیار نزدیک می دیدند. ما برعکس، دوستان زیادی داریم که تقریبا با هیچ کدامشان احساس نزدیکی نمی کنیم.


با این توضیح و تفسیر آیا می توان تنهایی را معنا کرد؟ آیا می توان گفت که آدم ها در مواقعی که درک نمی شوند، تنهایند؛ زمانی که با هم صحبت خود در یک راستا نیستند، تنهایند؛

زمانی که از حال و آینده نگرانند، تنهایند؟ آیا می توان پذیرفت انسان ها زمانی که به آینده امیدی ندارند، تنهایند؛ زمانی که از گذشته نالانند، تنهایند؟

یا هنگامی که تایید نمی شوند، تحسین نمی شوند، پذیرفته نمی شوند، با هم همخوان نمی شوند، تنهایند؟


شاید اگر از این زاویه نگاه کنیم، بیشتر بتوانیم فردی مثل کرت کویین را درک کنیم. او با اینکه در محاصره هوادارانش بود اما هرگز نمی توانست آن چیزی باشد که خود می خواست.

او باید آن چیزی می شد که دیگران از او انتظار داشتند. او نیاز به محبتی از جنس خودش داشت و نه طرفداری از جنس افراد بی شمار.

شاید اینها دلایل مناسب یا دقیقی نباشد اما دست کم می تواند به ما نشان دهد که انسان هر چه جلوتر می رود، تنهایی پیچیده تری خواهد داشت.



چرا بعضی ها منزوی می شوند؟
می گویند افراد به سه دلیل منزوی می شوند. دلیل اول آن است که آنها احساس می کنند که هم صحبتی نمی توانند داشته باشند

یا گفتگوی با خویشتن را از گفتگوی با افراد دیگر، بیشتر دوست می دارند. به قول حافظ «دلا خو کن به تنهایی، که از تن ها بلا خیزد/ سعادت آن کسی دارد که از تن ها بپرهیزد».


اما کسانی دیگر هم هستند که به دلیل انزوایی که جامعه بر آنها تحمیل می کند، به کنجی می خزند و تنهایی خودخواسته ای ندارند.

این دسته، نه تنها از بیرون احساس تنهایی می کنند، که از درون هم خالی اند. در نتیجه تنهایی دردآوری دارند. دسته سوم، افرادی هستند که تنهایی منفعل دارند.


تنهایی این دسته از افراد به این دلیل نیست که بخواهند تنها باشند. حتی در بسیاری از موارد، جامعه هم فرد را نفی نمی کند.

در این شرایط سوم، فرد به انزوا پناه می برد چون می خواهد از این مسیر، توجه دیگران را به خود بیشتر جلب کند.

این امکان وجود دارد که افرادی که از جامعه دور می شوند، می توانند بار دیگر توسط جامعه دیده شوند.

[mahsa72]

دوستان سلام ازتون کمک میخوام
من متولد 72هستم تابستون 93فوق دیپلم رشته فناوری اطلاعات گرفتم حالا میخوام کنکور سراسری شرکت کنم واسه پرستاری که چهار سال باید بخونم که لیسانسشو بگیرم
حالا بنظرتون از لحاظ سنی و از لحاظ خوندن این رشته شرایط خوبی دارم ؟

[a.b]

اخه چه جوری گاهی اوقات فکر میکنم که اینجوری بودن بهتره اصولا کم حرف میزنم و نمیدونم باید چیکار کنم چه جوری دیدمو گسترش بدم ومن نمیدونم چه جوری از خیالت و تلقینات مسخره ازاد شم

[mahsa72]

بچه لطفا جواب پیام قبلی من بدید ممنون میشم

[MR.NAVID]

بچه لطفا جواب پیام قبلی من بدید ممنون میشم

اره این رشته استخدامش100% از معدود رشته های هستش که میتونی خیالت از بابت استخدام شدن راحت باشه
منم امسال پشت کنکوریم پارسال 19000منطقه 2 بودم بعضی از دانشگاه ها رئ پرستاری قبول میشدم ولی چون خیلی دور بودن انتخاب رشته نکردم که واقعا الان خیلی پشیمونم امیدت به خدا باشه باور کن تو این 45روز در پیش رو با روز 10 ساعت درس خوندن راحت میتونی قبول شی منم از امروز شروع کردم .
با ارزوی بهترین ها

امیدت به خدا باشه
یاعلی

[پسرک 22]

سلام چند وقته حالم بده خیلی بد کسی نمیتونه درکم کنه حتی خودم نمیتونم کاری انجام بدم هر کار کوچیکی که میکنم ساعت ها بهش فکر میکنم نمیدونم چمه نمیدونم چرا ی ترس و دلهره افتاده به جونم دیگه واقعا نمیفهمم کوچک ترین حرفی که بهم میزنن سریع داغونم میکنه نمیفهم خودمو حالمو حتی وجودمو در هر ثانیه و هر لحظه دارم داغون میشم
نمیدونم چرا .................................................. .......................و حتی دیگه حوصله درس خواندن رو ندارم و دوست دارم ی جا بشینم در سکوت و خیره به ی چیز کوچیک تو دنیای خودم

یه تمرین هایی هست که ارامبخشه و بسیارمیتونه در درس خواندن وشیوه مطالعه کمکت کنه
تا زمانی که ارامش نداشته باشی نمیتونی چیزی رو فرا بگیری
لذا اول با یه موسیقی و راهکار های دیگه ارامش خودت رو بدست بیار تا از این عذاب وجدان رهابشی
بروسایت مهارتکده وارد گروه سنی خودت بشو . راه حل و شیوه ای علمی زیادی داره که میتونه کمکت کنه چه روحی چه جسمی
من خودم دوره متاریدینگ رو دارم میگذرونم و روحیه مطالعه من بسیار مساعد شده
http://www.maharatkadeh.com/
مطالب رو با دقت بررسی کن

[پسرک 22]

دوستان سلام ازتون کمک میخوام
من متولد 72هستم تابستون 93فوق دیپلم رشته فناوری اطلاعات گرفتم حالا میخوام کنکور سراسری شرکت کنم واسه پرستاری که چهار سال باید بخونم که لیسانسشو بگیرم
حالا بنظرتون از لحاظ سنی و از لحاظ خوندن این رشته شرایط خوبی دارم ؟

سلام
هیچ وقت برای درس خواندن دیر نیست
ازلحاظ سنی برای پرستاری نمیدونم چون اطلاعی ندارم ازاین رشته ندارم
ولی برای درس خواندن به هیچ عنوان تاخیر نکنید
خیلی از دوستان پزشکی رو از 25 سالگی شروع کردن و بسیار فرد ماهری شدند
ذهن انسان تا 45 سالگی اگه اشتباه نکنم pf مغز تولید میکنه البته به طور طبیعی
باید ازنیمکره راست مغز هم کار بکشید تا هوش شما 3 چندان شود